آخرین روزهای زندگی

سلام ... و دوباره سلام ...

**

چند وقت پیش نوشته ای با موضوع روزگار انسان- خـدایی خوندم که خیلی جالب بود ... دقیقا چند روز فکرمو مشغول کرده بود ٬« ما داریم جای خدا رو می گیریم و سنت های خداپسندانه را به گونه ای انسان پسندانه تغییر می دهیم !» تصوری هولناک که هر روز قدرتمدتر می شه و حتی در بعضی رفتارهای ما ریشه دوانده . هر قدر که روی زندگی انسانی بیشتر متمرکز شویم واقعیتهای وحشتناکتری کشف میکنیم که به حتی بعضی اوقات برایمان عادی جلوه می کند .
 گاهی پا روی طبیعت می گذاریم ٬ گاهی پا روی انسانیت می گذاریم ٬ اگر زورمان برسه پای روی حکمت خدا می گذاریم . واقعا نمی فهمم سیر تکاملی انسان چگونه به اینجا رسید ! انسانی که گذشته اش پر از مکتبها و آداب و رسومی بود که با احترام به عقاید یکتا پرستی و حقوق انسانی حتی جایگاهی محترم برای بالین خود یعنی طبیعت قائل شده بود . نتیجه ی تفکر روی این اعتقادات چه بود ؟

دنیایی که ما قرار است در آن زندگی کنیم چگونه خواهد بود ؟ آیا مفهومی از امنیت و حقوق بشر ٬ زندگی ! ٬ خدا ٬ مکتب ٬ نوع دوستی ٬ خانواده و ... باقی خواهد ماند یا نسل امروزی همه را به آتش خواهد کشید ؟ صفحه ی حوادث روزنامه ها هر روز اخباری باور نکردنی از تجاوز به عنف ٬ قتل هایی بادلایل عجیب ٬ دزدیها و بسیاری از جنایتها را می نویسد و این در حالیست که خواندن این حوادث برای بسیاری از ما جنبه ی سرگرمی پیدا کرده درست مثل وقتی جدول حل می کنیم !

*